اردیبهشت 98 .سه ماهگی دینا، 6 و نیم سالگی دانیال
اردیبهشت 98 هوا خوبه خنک و عالی.. دینا در حال بزرگ شدن و 3 ماهگی و دانیال در حال اتمام سال اول مدرسه... معلم و کادر مدرسه از روند درسی دانیال راضی هستند و مشکل خاصی بجز یه استرس ناخواسته وجود نداره... دانیال به شدت به دینا وابسته و دلبسته شده. جالبه دینا هم برادرش رو میشناسه و کلی براش میخنده. حالا دینا با چشماش همه رو دنبال میکنه و در حال پیدا کردن دستاشه. اونها رو رو سینه اش قفل میکنه و مثل یه عروسک کوچولو میخوابه. چشماش از حالت طوسی به سمت قهوه ای تغییر رنگ میدن، مژه هاش به سرعت دارن رشد میکنن و چشمای کاملا دخترانه و زیبایی رو رقم میزنن. همه میگن شبیه نوزادی دانیاله اما من اینطور فکر نمیکنم. یه چهره خاص با اجزای بدون عیب و زیبا......