شیطنت های من
حالا دیگه واقعا مرد شدم!! کاملا با قدرت و اراده سر و گردنم رو می تونم بالا نگه دارم و وقتی به شکم روی زمین هستم می تونم با زور زدن خودم رو بکشونم جلو. حرف مممم رو تکرار می کنم و تا دلتون بخواد جیغ می کشم و سرو صدا راه می اندازم طوری که مامان و بابا حتی صدای تلویزیون رو هم نمی شنون. تازگیها وقتی تو ماشین می شینم در حالی که بیرون رو نگاه می کنم به فکر فرو می رم و با خودم آوازی رو زمزمه می کنم:
آآآآآ اوووووو ممممم آآآآاووووو ققققق از این چیزا...
خیلی شیطون شدم. خییللیی... وقتی مامان از دست ورج و وورجه های من خسته می شه و نمی ذارم کاراشو بکنه منو می ذاره تو روروئک. منم با این که دو سه هفته ای توش ننشسته بودم اما حالا خیلی حرفه ای حرکت می کنم. در چشم به هم زدنی از این ور به اون ور می رم..
هر چی دستم می رسه می خورم.. فکرش رو بکنید هر چی... دیگه خیلی دقیق و برنامه ریزی شده می تونم چیزا رو توی دهنم ببرم و دربیارم. دوست دارم مدام چیزی رو روی لثه هام بکشم شاید دارم دندون در میارم. نمی دونم...اینها که گفتم همه اتفاقات یک ماه اخیرم بود..