جمله بندی
25 شهریور 93
جدیدا برای اینکه با من شوخی کنی و زبان بحث و توضیح منو باز کنی و در یک کلام حرصم رو دربیاری منو خاله صدا میکنی... کسی که تو به معنای واقعی هیچوقت نخواهی داشت.. البته خاله خوانده ( بر وزن و معنای پدر خوانده) زیاد داری اما خاله واقعی... متاسفم پسرم این یکی واقعا تقصیر من نبوده و نیست...
فکر تخم بلدرچین ها حسابی کارساز شده و خیلی بهتر از تخم کبوتر معروف در زبان گشایی تو تاثیر داشته... از سال پیش که این تخم ها رو به جای تخم مرغ که لب نمی زنی بهت می دم فکر می کنم که تو گفتار درک محیطی دانیال دو ساله خیلی موثر بوده.. خوب معلومه وقتی همه مواد مغذی اش چند برابر تخم مرغ باشه تاثیر گذار هم هست... تازگی ها اونقدر شمرده و کامل با فعل و فاعل جمله هات رو کنار هم می چینی که من و بابا مات از تعجب هم رو فقط نگاه می کنیم که تو اینها رو مگه می فهمی که به کار می بری؟!
بابا زود باش دیگه!! درک مفهوم دیر، زود، شب، روز یا مثلا یه صدای خاص که می شنوه سریع میگه؛ ددای چی بود؟ ترشیدم!! درک ترس بابا علی دوشت دایم، ... درک دوست داشتن .... استفاده کامل و درست فعلهای زیادی در جمله مثل خوردن، نشستن، خوابیدن، دیدن، شنیدن، شستن، گفتن، بردن، آوردن،بلند شدن، رفتن، آمدن و خیلی فعل دیگه ..............
این روزها اولین شعر زندگیت رو دست و پا شکسته داری تکرار می کنی... یه توپ دارم قل قلی... نوستالژی دوران کودکی تمام بچه های دیروز!
دانیال و یه گوشی متروک و گوش دادن آهنگ حسنی!
اینم حکایت همون خط خطی های مذکور