دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

روزهای کودکی

18 ماهگی آغاز تکامل گفتاری

1392/12/5 11:13
نویسنده : مامان الی
188 بازدید
اشتراک گذاری

4 بهمن 92

تو این روزهای پایانی سال وقتی وارد 18 ماهگی شدی اونقدر مزه می ریزی و دلبری می کنی که بابا آرزو می کنه کاش چندتا بچه دیگه مثل تو داشته باشه!!! دیگه نمی دونه از زمانی که یه نقطه کوچولو بودی تا الان که پسر 82 سانتی هستی، رنج 9 ماه بارداری و درد روزهای تولدت و یک سال و نیم تر وخشک کردن و شیر دادن و مریض شدنهای گاه و بیگاه رو مامان تحمل کرده و در تمام این مدت بابا هر چند حمایت های مالی و عاطفی خودش رو دریغ نکرده اما در حقیقت فقط یک تماشاگر و یا حداکثر یه دستیار بوده و از رنج بچه بزرگ کردن چیزی نمی دونه...

18 ماهگی برای تو شروع روزهای زبون باز کردن شده و یه چیزهایی می گی که فقط من می تونم ترجمه کنم و البته بعضی هاش رو هم نمی فهمم... پسری که که با همه کوچولویی از برنامه عمو پورنگ و پهلون پنبه دل نمی کنه و وقت و بی وقت اداشون رو در میاره و شراغشون رو می گیره...

یه بچه یک سال و نیمی که به گوجه می گی اوجه و به هویج اجیج و به موز مو می گی.. بعضی وقتها که نمی تونی چیزی رو بگی با حرکات پانتومیم منظورت رو دست و پا شکسته نشون می دی... چا یعنی چایی، شی یعنی شیر، پا یعنی پا، نی یعنی نیست، دا یعنی دایی، بازم دا یعنی داغ، عمو یعنی همون عمو و صدای لیس زدن یعنی بستنی!! اَمو یعنی حموم، تو یعنی توپ، نو یعنی نون. اَبوو یعنی ابرو، صدای اُو و همراه با چرخش دست هم که عشق قدیمی یعنی ماشین لباسشویی!! دنی کوچولوی ما که بالاخره آره گفتن رو هم یاد گرفت و همراه با حرکت سر میگه: آآآآیه

 عاشق گربه و پرنده ها هستی. وقتی جایی گربه می بینی صداش رو در میاری و تا جایی که امکان داره می خوای نزدیکش بشی، گاهی هم زار زار برای گربه ای که می پره و رد می شه گریه می کنی... صدای پرنده ها رو هم با جیک جیک گفتن تقلید می کنی و دستات رو باز میکنی و آروم ادای بال زدن رو در میاری و بهشون میگی: توتو

 

پسندها (1)

نظرات (0)